loading...

فانوس

بازدید : 242
دوشنبه 21 ارديبهشت 1399 زمان : 11:23

هر قصّه‌ای از یک جایی شروع می‌شود. داستان ویولت، کلاوس و سانی بودلیر هم از روزی شروع می‌شود که یک روزِ ابری در ساحل، خبر سوختن خانه‌شان در آتش و درگذشت والدینشان را از یک متصدی امور بانکی می‌شنوند؛ مردی به اسم آقای پُو که قرار است تا رسیدن ویولتِ چهارده‌ساله به سن قانونی، حساب و کتاب داراییِ به ارث رسیده‌ و قابل توجه‌شان را نگه دارد و در این چهارسال آن‌ها را به سرپرستی نزدیک‌ترین قیّم‌شان بسپارد. قیّمی‌که قلّابی از آب درمی‌آید و در اصل نقشه کشیده تا خودش را به عنوان یکی از نزدیکان بودلیرها جا بزند و ارثیه‌شان را بالا بکشد؛ بازیگری ناشی و کشتی‌شکسته‌‌ به اسم کُنت اُولاف. داستان‌، یک راوی به نام لِمونی اسنیکت هم دارد که از همان اوّل کار، مرتّب هشدار می‌دهد که این قصّه آخر و عاقبت خوشی ندارد و سرگرمی‌های خیلی بهتری به جای دنبال‌کردن زندگی بودلیرها هست و ترجیحا و اگر اجباری در کار نیست، بهتر است برویم پی کار خودمان!

مبارزه ی (what's app ، hangouts ، telegram)
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 12
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 4
  • بازدید کننده امروز : 4
  • باردید دیروز : 2
  • بازدید کننده دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 271
  • بازدید سال : 4546
  • بازدید کلی : 10395
  • کدهای اختصاصی