دستشویی عمومیخالی است. پیچِ شیرِ آب سردِ نزدیکترین سینک را میگردانم. دست راستم را زیر آب میگیرم و انگشتان مشتشده را آرام باز میکنم. قلّابِ دردِ برآمدگیهای استخوانیِ دستم در مغز فرو میرود و منِ سردرگُم را به اینجا و این لحظه برمیگرداند. به بازتاب خودم در آینهی لکزده نگاه میکنم؛ به آن زخمها و خونِ اینجا و آنجا و موهای پریشان. هنوز نیمهی راست صورتم لمس است. دهانم را باز و بسته میکنم. آستینها را بالا میزنم و با دست چپ آبی به صورتم میپرانم. حسِ حرکتِ قطرهها لابهلای گزگز پوست گم میشود. خون دهانم را تف میکنم داخل سینک. آب را میبندم و خمیده روی آن سفیدی کفنوار، به صدای سقوط قطرهها و بالا و پایین رفتن سینهام گوش میدهم.
صحبت کردن غیر ضروری بازدید : 272
جمعه 18 ارديبهشت 1399 زمان : 15:22